فریاد من
ارسال شده توسط Mahdi Movahed-Abtahi در 91/10/8:: 6:0 صبحفریاد من
بحر رجز مثمن سالم
(مستفعلن× 4)
تا نـام او را مـی بـرم روح و روانـم مـی رود
آتش زند یا بشکنـد ایـن دل زِ دسـتم می رود
در سیـنه مـن یـاد او ، سـرمایـه مـن نـام او
بی ذکر و بی اذکـار او هستی زِ هسـتم می رود
راز و نیـازم سـوی او، روز و شبـم در کـوی او
یا کافـرم یا عبـد او ، دینـم زِ دستـم مـی رود
گاهی رهـایم می کـند شـاید جـوابم مـی کند
امـا فقـط خـوبی زِ او، ظـّن و گمانـم مـی رود
فکر و خیـالم محو او خـواب و خوراکـم بهر او
دیوانه ام از هجـر او هـوشم که هستم می رود
بنیـاد من فریـاد من: مهـدی بیـا مهـدی بیـا
این ذکر صبح و شام من حاشا که یادم می رود
جانـا غـلامت را بگـو جُـز مدح مـولا را مگـو
یـارب گواهـی، گفتـه ام، وی بر زبـانم می رود
سروده غلام: دکتر سید مهدی موحد ابطحی
کلمات کلیدی :
نظر